دلنوشته های یک وبلاگ نویس قدیمی

متن مرتبط با «مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا» در سایت دلنوشته های یک وبلاگ نویس قدیمی نوشته شده است

مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا

  • حرف اول-یکشنبه و دوشنبه ، حاج صادق و حسین هر دو تقلا می کردند که برن کربلا . برای حسین جور شد و عاشورا کربلا بود . حاج صادق اما  رئیس با مرخصی پنجشنبه موافقت نکرد. چون حسین مرخصی داشت . ولی احتمالا شب جمعه بتونه خودشون به پرواز برسونه . ازشون پرسیدم چند بار تا حالا کربلا رفتند. هر کدوم گفتند 4- 5 بار. یک آن دلم شکست . گفتم اینها چهار پنج بار رفتند و بازم سعی می کنند برن. من هنوز یک بار هم همت نکردم برم کربلا . به این فکر افتادم که سرعتر پاسپورتمون را جور کنم . اگه قسمت بشه بین عاشورا و اربعین برم کربلا خیلی خوب میشه. امروز ظهر اما عباس(دوست دوران دانشجویی) را دیدم,مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا ...ادامه مطلب

  • دلارام شر- مشایخی

  • حرف اول- جمعه از خونه پدرم که برمی گشتیم خونه متوجه شدم دلارام مرتب داره سرش را می چرخونه و  صندلی عقب ماشین را نگاه میکنه . بعد بدون اینکه اون روز اصلا حرفش را هم زده باشیم گفت "عمه" بدنم یخ کرد . یعنی دلارام داشت توی صندلی عقب خواهر مرحومم را میدید؟ بچه ها معصومند. میگن به خاطر همین معصومیتشان چیزهایی می بینند که ما نمی بینیم. فاتحه ای برای خواهرم خوندیم . خواهرم خیلی دوست داشت بچه مرا ببینه . شاید به دفعات از اون دنیا میاد و دخترم را می بینه و باهاش حرف می زنه . اموات از ما زنده ترند . اونها بین ماه حضور داند . دل ما سیاهه که نمی بینیم. حرف دوم- دلارام جدیدا , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها