دلنوشته های یک وبلاگ نویس قدیمی

متن مرتبط با «استارتاپ های ایرانی» در سایت دلنوشته های یک وبلاگ نویس قدیمی نوشته شده است

کتابهای ارشد

  • حرف اول- این چند هفته همه جا توی سطح شهر پوستر زده اند که فلان موسسه آموزشی کنکور ارشد ، همایش گذاشته توی یک تالار تو شهر برای بسته های آموزشی ارشد . ما هم دیدیم رایگانه . گفتیم بریم شرکت کنیم. چهارشنبه بعد از اتمام کارم توی شعبه خودمو رسوندم به تالار. فکر نیم کردم این همه جمعیت جمع شن . تالار پرشده بود از متقاضیان ارشد: دختر و پسر ، پیر و جوان . خلاصه چند تا سختران اومدند شحبت کردند . از رتبه های تک رقمی سالاهای گذشته هم اومدند حرف زدند . خلاصه کلی بازار یابی کردند. تاکیدشان هم روی آزمون + منابع بود . اونم 16 مرحله آزمون.  کم کم داشتم مجاب میشدم آزمونش را هم درخواست کنم. یک سری نکات هم یادداشت کردم که برای مطالعه و تست زدن مفید بود . فهمیدم توی مطالعه ام یک سری مشکلات داشتم و به بیراهه می رفتم. البته خیلی خسته بودم و جاهایی از همایش را توی چرت بودم. ولی کلا مطالب مفیدی بود. تا بعد از غروب باهامون حرف زدند . تا اینکه همایش به پایان رسید . منم ناهار نخورده بودم دیگه خون به مغزم نمی رسید. رفتم قیمت پکیج کاملش را پرسیدم مخم سوت کشد . 1 میلیون و 250 هزار تومن بود که 250 تومنش به خاطر همایش, ...ادامه مطلب

  • استارت

  • حرف اول- چهارشنبه حالم اصلا خوب نبود. سالهاست من مبتلا به نوعی آلرژی شده ام که که وقتی بگیره تنفسم واقعا مشکل میشه . توی این سالها مرتب دکترم را عوض کرده ام ولی همشون یک نوع اسپری میدن که هر روز باید دوبار به بینی ام بزنم . اگه نزنم تنفسم سخت میشه. اما هیچ وقت خوب نمیشم. اسپری من هم تموم شده بود و چون گرونه باید برم دکتر توی دفترچه بنویسه. خلاصه چهارشنبه تلفنی یک وقت دکتر گرفتم ولی وقتی رسیدم تعطیل شده بود . چند تا دکتر دیگه هم رفتم ولی هیچ کدوم نبودند . یک دکتر خانم البته بود ولی منشی اش گفت مرد پذیرش ندارند ارولوژی که نبود که . یک دارو می خواسته بنویسه . خلا,استارتاپ,استارت آپ,استارتاپ ویکند,استارتاپ چیست,استارتاپ گرایند,استارتاپ های ایرانی,استارت نخوردن 206,استارت ماشین,استارتاپ ویکند شیراز,استارت نخوردن پراید ...ادامه مطلب

  • تنهایی خورون

  • حرف اول- جمعه دم ظهر بود که آماده شدیم بریم کرج . چند ماهی بود که همسرم نتونسته بود خانواده اش را ببینه بنابراین قرار شد اونها را که کرج بردم خودم تنهایی برگردم تا همسرم چند روزی با خانواده اش راحت باشه . از من به شما نصیحت نه از شهر دیگه زن بگیرید و نه دختر بدید . کلی دردسر هست هم برای زن و هم شوهر . خلاصه موقع ناهار رسیدیم و بعد از ناهار یک چرت زدم و برگشتم شهرمون .  اول هم رفتم مزار خواهرم . روی سنگ قبرش یک شاخه انار بود با چند تا انار کوچک. فهمیدم پدر و مادرم اینجا بودند . آخه توی باغچه خونه پدرم درخت انار هستش و این درخت متعلق به خواهر مرحومم است. خلاصه بعد , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها