استارت

ساخت وبلاگ
حرف اول- چهارشنبه حالم اصلا خوب نبود. سالهاست من مبتلا به نوعی آلرژی شده ام که که وقتی بگیره تنفسم واقعا مشکل میشه . توی این سالها مرتب دکترم را عوض کرده ام ولی همشون یک نوع اسپری میدن که هر روز باید دوبار به بینی ام بزنم . اگه نزنم تنفسم سخت میشه. اما هیچ وقت خوب نمیشم. اسپری من هم تموم شده بود و چون گرونه باید برم دکتر توی دفترچه بنویسه.

خلاصه چهارشنبه تلفنی یک وقت دکتر گرفتم ولی وقتی رسیدم تعطیل شده بود . چند تا دکتر دیگه هم رفتم ولی هیچ کدوم نبودند . یک دکتر خانم البته بود ولی منشی اش گفت مرد پذیرش ندارند ارولوژی که نبود که . یک دارو می خواسته بنویسه . خلاصه بیخیال شدیم و با خوردن ترشیجات یک کم بهتر شدیم. من نمی دونم دکترها آخر هفته کجا میرن. حتما باید برن ویلاهاشون استراحت کنند ؟بشینید توی مطبهاتون به درد مردم برسید . دهه

حرف دوم- جمعه ظهر وقتی بیدار شدیم رفتیم خونه پدرم . جاتون خالی کله پاچه گذاشته بودند . دور هم صبحانه و ناهار را یکی کردیم. بعدازظهر هم از اونجا رفتیم سرخاک خواهرم . دلارام خیلی قشنگ چمباتکه زده بود بالای سر قبر و دستش را گذاشته بود روی سنگ . انگار فاتحه بفرستند . بعد قبل از سوار ماشین شدن با آب همون آرامگاه ماشین را کامل شستم. کار همیشگی منه. فقط توی آرامگاه ماشینم را می شورم. حالا این وسط جواد (همکار سابقم) از راه رسید و گفت آب مفت پیدا کردی؟ مفت کجا بود؟ ماهی 200 هزار تومن مالیات از فیش حقوقیم کم میشه. باید یک بهره ای از اموال عمومی داشته باشم.

خلاصه از اونجا یک سر به مادربزرگم زدیم. مادربزرگم انار خیلی دوست داره. بنابراین سر راه برایش انار هم گرفتیم. روی تخت مادربزگم یک فندک فلزی بود که منو برد به خاطرات کودکی. یادمه 3-4 ساله بودم که با همین فندک حمام خانه مادربزرگم را آتش زدم. بچه پر شر و شوری بودم. به هر حال زیاد نموندیم و برگشتیم خونه..

حرف سوم- جمعه غروب با حاج صادق قرار گذاشتیم که بریم استخر. اونم بچه اش را با خودش آورد .جالب اینکه ابتدای رفتن به استخر99/700 بودم و بعد از استخر شدم صد کیلو . یعنی به جای اینکه کم کنم زیاد هم کردم. ولی باحال بود . شاید 10 بار از جکوزی آب داغ می پریدم استخر آب یح و بالاعکس. یعنی بعد از استخر دچار تنش میشدم. هر 5 دقیقه سردم میشد و دوباره گرمم میشد . داغون شدم.

ولی خیلی دلم خواست پسر دار بودم و مثل حاج صادق به پسرم شنا یاد بدم. با بچه خودت بری استخر خیلی صفا داره . ایشالله قسمت ما هم بشه البته شاکرم دختر دارم. اونم دلارام که یک دنیا عشقه. ولی خب پسر هم یک جاهایی به درد می خوره. مخصوصا توی استخر که هی سرش را بکنی زیر آب

حرف چهارم- یکشنبه شب اول محرم بود .لباس مشکی ام را پوشیدم و  دخترم و همسرم را بردم مسجد سر کوچه و خودم رفتم مسجد بزرگ محله . دیر رفته بودم بنابراین زود مراسم تموم شد و طرف شام را گرفتم و اومدم دنبال همسرم. دلارام اولین بار بود بعد زبان باز کردن میومد این جور جاها. بنابراین براش جالب بود. می خواست به من بگه اونجا چی دیده ، یقه اش را می کشید پایین و با دست میزد به سینه اش و می گفت : "حسه". یعنی حسین الهی قربونش برم که از حالا حسینی شده . تاکید زیاد دارم که دلارام توی مراسم مذهبی حضور داشته باشه و از بچگی شالوده اش با مذهب تشیع ریخته بشه . من دربرابر نسلم مسئولم. باید نهایت تلاشم را بکنم از راه حق منحرف نشوند .

حرف پنجم-یکشنبه از حراست بانک بهم زنگ زدند که یک تک پا بیا حراست اختلاط کنیم البته من سریع فهمیدم مربوط به ارتقا هستش. کسی که می خوان پست بدن باید حراست نظر بده . در مورد من چون مورد سیاسی داشتم لاجرم باید حضوری پیششون میرفتم.  خلاصه بهش گفتم فردا میرم پیششون . اما بچه ها ولکن نبودند که . می گفتند باید سور بدی. رئیس که اومد بی هوا 100 هزار تومن از صندوق من کش رفت گفت این بابت سور. البته قول داد اگه ارتقایی در کار نباشه بهم پس میده .

به هر حال امروز آخر وقت مرخصی ساعتی گرفتم رفتم مدیریت . با مسئولان حراست نشستی داشتم. البته قول دادم چیزی بیرون درز نکنه. فقط چیزی که فهمیدم این بود که قصد دارند منو برگردانند دایره فناوری. روی من حسن نظر وجود داره بنابراین ایشالله مشکلی نخواهد بود. حالا کی و نحت چه پست سازمانی هیچی لو ندادند. امید به خدا هر چی صلاحه پیش بیاد. البته خدا کنه اگه قراره برگردم مدیریت اقلا منو معاون دایره کنند . من طاقت ندارم بعد از 9 سال سابقه به همون پستی برگردم که در ابتدا استخدام شدم.ولی خب استارت ارتقائم زده شد.

دلنوشته های یک وبلاگ نویس قدیمی...
ما را در سایت دلنوشته های یک وبلاگ نویس قدیمی دنبال می کنید

برچسب : استارتاپ,استارت آپ,استارتاپ ویکند,استارتاپ چیست,استارتاپ گرایند,استارتاپ های ایرانی,استارت نخوردن 206,استارت ماشین,استارتاپ ویکند شیراز,استارت نخوردن پراید, نویسنده : delneweshto بازدید : 229 تاريخ : دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت: 21:05